Breaking News
Home / اخبار / فیروزبهرام
1565636856 1565636793
1565636856 1565636793

فیروزبهرام

روستای فیروزبهرام یکی از معدود روستاهای باستانی تهران است و بنای آن را به فیروز ساسانی نسبت داده اند. این روستا که در کتب تاریخی قدیم به نامهای فیروزرام و رام فیروز نیز خوانده شده، روزگاری از دیه های آبادان ری باستان و حتی آبادتر از تهران قدیم بود. (تاریخ طبری- نزهه القلوب- مقدسی- یاقوت حموی – حمداله مستوفی و …) تپهٔ باستانی فیروزبهرام طی سالها کاوش‌های مستمر، از بین رفته است ولی بقایای ۲ برج دیده بانی قلعه فیروزبهرام و یک آب انبار قدیمی هنوز موجود است. در سال ۶۸ هجری، فیروزبهرام، محل ستیز گروهی از خوارج با سپاهیان عبدالملک مروان بود که در همین نبرد، یزید فرمانده سپاه عبدالملک کشته شد.

فیروزبهرام دارای حدود ۱۷۵۰ هکتار زمین زراعی و طی سالیان گذشته، به سبب آب و هوای مساعد و نزدیکی به تهران و دسترسی به بزرگراه های آزادگان، آیت الله سعیدی و جاده ساوه و احمدآباد مستوفی، محل سرمایه گذاری های کشاورزی و صنعتی متنوعی بوده است و هم اکنون روستا علاوه بر دو باب مدرسه، یک درمانگاه و مرکز بهداشت، مرکز آموزش فنی حرفه ای، ورزشگاه سرپوشیده، کتابخانه و حمام عمومی، دفتر دهیاری و شورای روستا، پایگاه بسیج، واحد پست بانک و خط اتوبوسرانی، دارای حدود ۵۰ باب مغازه، ۵ واحد رستوران، ۵ باشگاه پرورش اسب و سوارکاری، ۱۵ واحد دامداری، ۲ واحد تولید ورمی کمپوست، ۷ حلقهٔ چاه عمیق، چند گلخانه، اردوگاه دانش آموزی، تعدادی مزارع کشاورزی مکانیزه، باغات، کارگاه ها و کارخانه های متعدد است

تاریخچه خواندنی فیروزبهرام

«امنیت» فقط دغدغه امروزی‌ها نیست؛ نسل‌های مختلف به روش‌های گوناگون این نعمت پنهان را جستجو می‌کرده‌اند. ۳۷۰ سال پیش که اقوام مهاجر، هسته اولیه ساکنان روستای فیروزبهرام را تشکیل دادند، متوجه شدند که پیدا کردن یک مکان برای سکونت، بدون امنیت، مفت نمی‌ارزد. بنابراین فکرهایشان را روی هم ریختند و نتیجه گرفتند که ضروری است قلعه‌ای بسازند که درون آن به کسب و کار یعنی زراعت و زندگی مشغول شوند و دست سارق و راهزن را از اموال و نوامیس‌شان کوتاه کنند. البته تا این فکر به مرحله عمل برسد حدود ۱۵۰ سال طول کشید و ۴ ـ ۳ نسل عوض شد! همان‌طور که روند اجرایی کردن این فکر طول کشید، نامگذاری این محل هم داستانی طول و دراز داشت تا بالاخره این قلعه در زمان حضور ارباب کیخسرو به نام فرزندان او یعنی فیروز و بهرام نامگذاری شد و ساکنان، ۴ برج دیده‌بانی در جهات اربعه قلعه احداث ‌کردند. گذر زمان ۲ برج دیده‌بانی را از پا انداخت اما ۲ برج دیگر هنوز پابرجا هستند؛ ایستاده برای نشان دادن بخشی از ردپای تاریخ بر پیکره‌شان. تماشای بقایای قلعه فیروز بهرام و ۲ برج دیده‌بانی در بزرگراه آزادگان، به سمت نعمت‌آباد، بعد از روستای احمدآباد مستوفی خالی از لطف نیست.
به گزارش‌ اعتمادالسلطنه (۱/۸۳۰-۸۳۱)، شاه عباس اول در ۹۹۵ق/۱۵۸۷م پدرش شاه محمد خدابنده را پس از برکناری از سلطنت در تهران زندانی کرد. سپس خود به تهران آمد و با برپایی مجلسی شاهانه به بزرگداشت او برخاست، و با پدر راهی قزوین شد. شاه عباس اول در ۹۹۸ق برای سرکوب عبدالمؤمن‌خانِ ازبک که در خراسان دست به تاراج و کشتار مردم گشوده بود، با سپاهی آهنگ خراسان کرد و در سر راه خود در تهران اردو زد؛ اما در آنجا بیمار شد و از پیشرفت بازماند و سپاهیانش پراکنده گردید؛ در نتیجه ازبکها مشهد را تسخیر و غارت کردند (اسکندربیک، ۲/۴۱۲). از این‌رو شاه عباس سوگند خورد که دیگر پای در این شهر نگذارد و لعنت کرد بر کسی که به تهران وارد شود و شب را در آنجا بیتوته کند (دلاواله، ۲۸۷؛ اعتمادالسلطنه، ۱/۸۲۸). شاه عباس چند بار ضمن سفرهایش از کنار تهران گذشت، اما هرگز پای به این شهر نگذاشت.
در یکی از این سفرها به پیشنهاد یکی از همراهان و نزدیکانش، چون قرار بود اردویی در حوالی تهران زده و چند روزی توقف کنند در منطقه ای از توابع ری بنام هـَمارآباد (یا هماره آباد – محلی شامل گلدسته و فیروزبهرام امروزی) فرود آمدند و مهمان خان آن ولایت شدند. این منطقه با باغات متنوع در زمینی نسبتا مسطح با نهری پرآب و روان برای اردوی سربازان مناسب و به اندازه کافی به تهران نزدیک بود.
دلاواله در یکی از سفرهای شاه عباس از مازندران به اصفهان در ۱۰۲۸ق/۱۶۱۹م همراه او بود. چون شاه در حوالی تهران توقف کرد، او از اردو جدا شد و به دیدار تهران رفت. شرحی که دلاواله در سفرنامه خود درباره تهران آورده، جالب و مهم است. به گفته او تهران شهری بزرگ، اما کم جمعیت و فاقد عمارتهای زیبا و قابل توجه بوده است؛ ولی باغهای بزرگِ آن انواع میوه داشته است و مردم تهران به سبب گرمی هوا، صبح خیلی زود میوه‌ها را می‌چیدند و برای فروش به اطراف می‌فرستادند. دلاواله اشاره کرده است که این باغها توسط نهرهای پرشمارِ پراکنده در سطح شهر آبیاری می‌شدند. او از چنارهای تنومند و زیبای خیابانهای تهران به شگفتی یاد کرده، و نوشته است در عمر خود هیچ‌گاه این اندازه چنارهای تنومند ندیده‌ است. از این‌رو او تهران را «شهر چنار» نامیده است.
سرتوماس هربرت نیز که حدود ۱۰ سال پس از دلاواله یعنی در ۱۰۳۷ق/۱۶۲۸م از تهران دیدار کرده، در سفرنامه خود به نکات جالبی درباره وضعیت تهران اشاره کرده است. به نوشته او تهران در آن زمان شهری با ۳ هزار خانه خشتی سفیدرنگ بوده است که در میان بناهای آن جز دو بنا، یکی خانه حاکم شهر و دیگر بازار شهر ــ که آن دو نیز فاقد معماری قابل تحسین بوده‌اند ــ بنای قابل توجه دیگری وجود نداشته است. بازار شهر دارای دو بخش مسقف و روباز بوده است. نهری که به دو شاخه تقسیم می‌شده، و از میان شهر می‌گذشته، کشتزارها و باغهای درون حصار تهران را آبیاری می‌کرده است. پیوسته به زمینهای شهر، باغی سلطنتی که با دیوار بلند گلین احاطه شده بود، نیز وجود داشته است (ص ۱۹۴-۱۹۵). با توجه به گزارش هربرت مبنی بر وجود ۳ هزار خانه در تهران می‌توان تخمین زد که تهران در نیمه نخست سده ۱۱ق، حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار تن جمعیت داشته است و این شمار جمعیت بر وجود شهری نسبتاً بزرگ دلالت دارد (اسکرس، ۷۵). چنین می‌نماید باغ سلطنتی که هربرت به آن اشاره کرده است، همان چهارباغ یا چنارستان عباسی باشد که اعتمادالسلطنه (۱/۸۴۱) آن‌ را از آثار دوره شاه عباس اول دانسته است که بعدها ارگ سلطنتی و عمارات دیوانی در آن ساخته شد.
جانشینان شاه عباس اول نیز به تهران آمدوشد داشتند و بعضی از آنها در این شهر بناهایی برپا کردند. به گزارش اعتمادالسلطنه (۴/۲۰۰۴-۲۰۰۵) شاه عباس دوم صفوی در ۱۰۷۲ق/۱۶۶۲م هسته اولیه مسجد جامع تهران را که بعدها در زمان قاجاریه مرمت و گسترش یافت، بنا نهاد. به نوشته لردکُرزُن (I/302)، شاه سلیمان صفوی در تهران قصری بنا کرد که آخرین شاهان صفوی گاهی در آن اقامت می‌کردند. هرچند در هیچ یک از متون تاریخی دوره صفویه از بنای قصری در تهران به فرمان شاه سلیمان یا جانشینانش یاد نشده است، اما وجود «عمارت سلطنتی» در تهران در سالهای پایانی حکومت صفویه مسلم است (معتمدی، ۳۸).
در سالهای آخر سلطنت شاه سلطان حسین صفوی که نواحی شرقی ایران دستخوش شورش غلزاییان و ابدالیان شد، شاه دربار خود را به قزوین منتقل ساخت (مرعشی، ۳۰-۳۱) و چون به توصیه‌های مؤکد فتحعلی‌خان وزیر برای مقابله با مهاجمان سرانجام به سوی خراسان روانه شد (ذیقعده ۱۱۳۲) اما از تهران فراتر نرفت (لاکهارت، «انقراض…۱»، ۱۱۷) و چند ماه تا اوایل سال ۱۱۳۳ق/۱۷۲۱م، همراه درباریان و ۱۵ هزار تن قراول و غلامان خاصه در تهران اقامت گزید (اعتمادالسلطنه، ۱/۸۳۲، ۸۳۶؛ لاکهارت، «شهرها…۲»، ۱۰). در این ایام فرستادگانی از طرف سلطان احمد سوم عثمانی و پترکبیر تزار روسیه برای کسب اطلاع از اوضاع و احوال آشفته ایران به تهران آمدند و در «عمارت چهار باغ که عمارت سلطنتی تهران بود» طی تشریفاتی به حضور شاه سلطان حسین رسیدند (اعتمادالسلطنه، ۱/۸۴۱-۸۴۲؛ لاکهارت، «انقراض»، ۱۲۵-۱۲۶).

1565645622 4894
 

 

 

1565645762 89789

از دیگر وقایعی که در زمان حضور شاه سلطان حسین درتهران روی داد، توطئه درباریان برضد فتحعلی‌خان، صدر اعظم شایسته وقت، و برکناری او از مقام صدارت عظمى بود. چون با برکناری فتحعلی‌خان، موضوع عزیمت ‌شاه و دربار به خراسان منتفی شد، آنان در اواخر بهار ۱۱۳۳ق/ ۱۷۲۱م از تهران به اصفهان رهسپار شدند (همان، ۱۲۶).
پس از سقوط اصفهان به دست محمودافغان در ۱۱۳۵ق، طهماسب میرزا، ولیعهد شاه سلطان حسین در قزوین بر تخت سلطنت نشست (استرابادی، جهانگشا…، ۱۵). در این زمان اوضاع آشفته ایران سبب شد تا دولتهای روسیه تزاری و عثمانی بخشهایی از خاک ایران را در نواحی شمال غربی و غرب کشور به تصرف درآورند. شاه طهماسب دوم درصدد مقابله برآمد و به اردبیل رفت، اما پس از سقوط تبریز به دست عثمانیان، برای سرکـوب افاغنه با نیروهای خود از اردبیل عازم تهران شد. اشرف افغان به سرعت خود را از اصفهان به تهران رساند. شاه‌طهماسب به سختی شکست خورد و به استراباد رفت و تهران به دست اشرف افغان افتاد (نک‍ : همان، ۱۹؛ نیز حزین، ۷۷؛ هنوی، II/224-225).
اشرف تهران را به صورت پایگاه عملیات نظامی خود در نواحی شمالی ایران و دژی برای مقابله با مخالفانش در مازندران، زنجان و آذربایجان درآورد. افغانها ۵ سال تهران را در تصرف داشتند و در این مدت بناهایی در این شهر ساختند. قسمتهایی از بناهای ارگ سلطنتی تهران و دیوار گرداگرد آن، و دروازه اسدالدوله (دروازه دولت) از آن جمله‌اند (نک‍ : استرابادی، همان، ۱۰۰؛ اعتمادالسلطنه، ۱/۸۲۸؛ کریمان، ۱۷۹). دیوار ارگ که تا اواسط سلطنت قاجارها برپا بود، از سمت جنوب با دروازه‌ای به بازار راه داشت و از سمت شمال در محل کنونی میدان توپخانه با دروازه و تخته پل رو به بیابان باز می‌شد. دروازه شمالی تا دوره محمدشاه قاجار به نام «دروازه اسدالدوله» خوانده می‌شد و در دوره ناصرالدین شاه، «دروازه دولت» نام گرفت (معتمدی، ۴۶-۴۷). رسم افغانها این بود که بر هر جا که دست می‌یافتند، ارگی در آنجا می‌ساختند که یک ضلع آن حتماً در سمت صحرا قرار داشت، تا اگر مورد حمله واقع شدند و ارگ سقوط کرد، بتوانند از آن سمت به صحرا بگریزند (اعتمادالسلطنه، همانجا).
در ۱۱۴۲ق/۱۷۳۰م اشرف افغان پس از شکست از نادرقلی افشار (نادرشاه آینده) در نبرد مهماندوستِ دامغان به سرعت به سوی ورامین عقب نشست و از اسلام‌خان افغان، حاکم وقت تهران درخواست نیروی کمکی کرد. اسلام‌خان با ۵ هزار تن سپاهی از تهران به یاری او شتافت. اشرف در گذرگاهی کوهستانی، تنگ و سخت گذر، موسوم به «سردره خوار» بر سر راه نیروهای نادرقلی به کمین نشست؛ اما نادر مواضع اشرف را درهم شکست و افغانها دوباره شکست خوردند و به شتاب روانه اصفهان شدند. افغانها پیش از تخلیه تهران، اموال مردم را غارت کردند و مردان معتبر شهر را در ارگ گرد آوردند و به قتل رساندند. پس از فرار افغانها از تهران، اوباش و اشرار شهر به ارگ ریختند و آنچه از افغانها برجای مانده بود، چپاول کردند و هنگام غروب با مشعل افروخته، به قصد غارت به انبار اسلحه رفتند؛ ناگهان شعله مشعل به مخزن باروت افتاد و بر اثر انفجاری مهیب، بیش از ۸۰ تن کشته شدند (استرابادی، همان، ۹۶-۱۰۱؛ هنوی، II/29).
نادر پس از تصرف تهران، طهماسب میرزا را همراه ۶ هزار تن سپاهی در آنجا باقی گذاشت (همو، II/30) تا به نوشته استرابادی «به تنظیم نظام و تنسیق مهمات ملکی» بپردازد
( تاریخ…، ۳۷). پس از آنکه نادر اصفهان را نیز تصرف کرد، طهماسب روانه آن ولایت شد (لاکهارت، «انقراض»، ).
نادرشاه در دوران سلطنتش، به سبب آنکه همواره در جنگ و ستیز و کشورگشایی بود، پایتخت ثابت نداشت، ولی مشهد و ولایت خـراسان قلب قلمـرو او به شمار مـی‌رفت (مقتـدر، ۳۶). با این همه، تهران به سبب اهمیت نظامی‌اش مورد توجه او بود و نادر بارهـا این شهر را اردوگاه خـود قرار داد و به آنجا آمد و شد داشت (نک‍ : استرابادی، جهانگشا، ۱۳۶، ۱۸۵؛ نیز هنوی، II/215-216).
نادرشاه که می‌کوشید مردم را از اختلافات دینی باز دارد و موجبات کشمکشها و جنگهای مذهبی را از میان بردارد، دستور داده بود تا کتابهای مقدس تورات و انجیل و قرآن را برای آشنایی بیشتر او با آن متون به فارسی ترجمه کنند. پس در ۱۱۵۴ق/۱۷۴۱م در تهران مجلسی برپا کرد و در آن مجلس روحانیان یهودی، مسیحی و مسلمان ترجمه‌هایی از آن کتابهای مقدس را بر او عرضه داشتند (همو، II/218-219). در همان سال، پس از سوءقصدی ناموفق به جان نادرشاه در جنگلهای مازندران، او نسبت به رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خود، ظنین شد و دستور داد که او به تهران رود و همان‌جا بماند. نیز مقرر داشت مالیات تهران صرف هزینه‌های اقامت اجباری او در آنجا گردد (استرابادی، همان، ۳۶۶-۳۶۷).
پس از قتل نادرشاه در ۱۱ جمادی‌الآخر ۱۱۶۰ (همان، ۴۲۵-۴۲۶)، بار دیگر سراسر ایران دستخوش آشوب و هرج و مرج شد. پس در جنگی که میان عادلشاه و ابراهیم‌خان افشار در محلی میان سلطانیه و زنجان درگرفت، عادلشاه شکست خورد و همراه تنی چند از یارانش به تهران گریخت. ابراهیم‌خان سوارانی در پی او به تهران فرستاد و آنها عادلشاه را دستگیر کردند (ابوالحسن گلستانه، ۲۰-۲۸). چون شاهرخ در خراسان، و ابراهیم‌خان در تبریز هر یک خود را شاه خواندند (۱۱۶۱ق/۱۷۴۸م) و
نابسامانی و کشمکشها بالا گرفت، کریم‌خان زند به مدد علیمردان‌خان بختیاری، اصفهان را تسخیر کرد و خود برای تصرف تهران، قزوین، همدان و نواحی غربی ایران از اصفهان بیرون رفت و بر آن نواحی استیلا یافت (همو، ۳۰، ۱۷۵).
چندی بعد که میان کریم‌خان زند و علیمردان خان اختلاف و جنگ افتاد، علیمردان‌خان با محمدحسن‌خان قاجار متحد شد و خان قاجار نیروهای کریم‌خان زند را در استراباد به محاصره درآورد. کریم‌خان با معدودی از همراهان خود به تهران رفت؛ اما تمامی لشکریانش به اسارت محمدحسن‌خان قاجار درآمدند. محمدحسن‌خان اسیران سپاه کریم‌خان را آزاد کرد و این اسیران آزاد شده دسته دسته خود را به تهران رساندند. کریم‌خان حدود دو ماه در تهران توقف کرد و به گردآوری سپاه پرداخت (همو، ۱۸۱-۱۸۲، ۲۰۲، ۲۱۰-۲۱۵؛ موسوی، ۲۵-۳۰). تهران در آن هنگام در موقعیتی بود که می‌توانست سپاهی شکست خورده را در خود جای دهد، اما چندان امن و مطمئن نبود که بتواند به صورت مرکز عملیات نظامی کریم‌خان درآید؛ از این‌رو، خان زند در ۱۱۶۵ق/۱۷۵۲م از تهران به اصفهان رفت (معتمدی، ۵۱).
در ۱۱۷۱ق/۱۷۵۹م محمدحسن‌خان قاجار رهسپار تسخیر اصفهان و شیراز شد و اصفهان را گرفت؛ اما چون نتوانست بر شیراز دست یابد ، نخست به اصفهان و از آنجا به تهران عقب نشست و چندی بعد به مازندران بازگشت (موسوی‌، ۶۱-۷۰). در این هنگام کریم‌خان زند به قصد یکسره کردن کار خان قاجار، نخست برادر خود شیخ علی‌خان را با ۳ هزار سوار به تعقیب او به مازندران فرستاد و کمی پس از آن خود با حدود ۱۲ هزار تن سپاهی از شیراز بیرون آمد و به منظور پشتیبانی از عملیات جنگی شیخ علی‌خان، در تهران اردو زد (ابوالحسن گلستانه، ۳۲۰-۳۲۱). محمدحسن خان قاجار در جنگ کشته شد و سر بریده او را به تهران نزد کریم‌خان آوردند و او دستور داد تا آن سربریده را با احترام دفن کنند (موسوی‌، ۸۷-۸۸؛ ابوالحسن مستوفی، ۱۰۷-۱۰۸). پس از این واقعه کریم‌خان زند که آخرین رقیب نیرومند خود را از سر راه برداشته بود، به نوشته اعتمادالسلطنه، «در دیوانخانه تهران به تخت شاهی نشست»
تهران به سبب موقعیت خاص جغرافیایی و قابلیت دسترسی از آنجا به ۴ سوی کشور مورد توجه کریم‌خان زند بود و خان زند قصد داشت دربار خود را از شیراز به تهران منتقل سازد؛ از این‌رو در مدتی که کریم‌خان در تهران اقامت داشت، به دستور او در محل ارگ سلطنتی کنونی که در آن روزگار جز ۴ باغی از زمان شاه عباس اول و عمارت و دیوانخانه‌ای از شاه سلیمان صفوی، عمارت مهم دیگری نداشت، عمارت و دارالحکومه و حرم‌خانه و خلوت‌خانه بنا شد. گویا در همین زمان دوباره برج و بارویی در اطراف ارگ احداث، و خندقی عمیق گرداگرد آن حفر گردید
از وقایع ناخوشایندی که در طول اقامت کریم‌خان در تهران روی داد، کشتار افغانهای مقیم تهران بود که چند بار به شورش و شرارت برخاسته، شهر را غارت و خانه‌ها را ویران کرده بودند (معتمدی، ۵۴-۵۷). کریم‌خان که می‌کوشید نابسامانیها و پریشانیهای قلمرو خود را از میان بردارد و وجود افغانها را مانعی بزرگ بر سر این راه می‌دید (پری، ۸۰)، بنابراین گروهی از افاغنه را به قتل رساند (ابوالحسن گلستانه، ۳۲۲-۳۲۳).
کریم‌‌خان زند در ذیقعده ۱۱۷۵/مه ۱۷۶۲ تهران را به قصد تسخیر آذربایجان ترک کرد و در غیاب خود اداره شهر را به حاج جعفرخان، از بزرگان تهران واگذارد (پری، ۸۶). کریم‌خان با چیرگی بر آذربایجان، بر سراسر ایران به استثنای خراسان که به احترام نادرشاه به آنجا نمی‌تاخت، سیطره یافت. سپس در ۱۱۷۶ق از تهران روانه شیراز شد و غفورخان تهرانی را به حکومت این شهر منصوب کرد. غفورخان تا چندی پس از مرگ کریم‌خان زند (صفر ۱۱۹۳/ فوریه ۱۷۷۹) حاکم تهران بود، تا آنکه سرانجام، در حالی که در محاصره آقامحمدخان قاجار قرار داشت، در ۱۱۹۷ق به بیماری وبا درگذشت. چون این بیماری به اردوی آقامحمدخان قاجار نیز که در شمیران استقرار داشت، سرایت کرد، خان قاجار نتوانست در آن سال تهران را مسخر سازد. بنابراین دست از محاصره تهران کشید و به دامغان رفت (اعتمادالسلطنه، ۱/۸۴۶-۸۴۷) و پس از چندی از دامغان به استراباد عزیمت کرد تا به تقویت قوای نظامی خود بپردازد.
در این هنگام علیمرادخان زند که داعیه سلطنت داشت و اصفهان را هم تصرف کرده بود، با ۴۰ هزار سوار به قصد سرکوب آقامحمدخان قاجار روانه تهران شد. مردم تهران پذیرای او شدند و دروازه‌های شهر را بر روی او گشودند، و تهران به پایگاه عملیات جنگی علیمرادخان زند در برابر آقامحمدخان بدل شد. اما نه‌تنها کوششهای علیمردان‌خان برای سرکوب‌ خان قاجار به جایی نرسید، بلکه گرفتار شورش جعفرخان زند نیز شد و در راهِ جنگ با او، در حوالی اصفهان درگذشت (همو، ۱/۸۴۷؛ شیرازی، ۴۶-۴۹).
نهر فیروز بهرام (یکی از نهرهای باستانی که قدمتش به بیش از پنج هزار و پانصد سال می‌رسد و امروزه به صورت کانال سیمانی موجود است)
یکی از روستاهای اسلام‏شهر فیروز بهرام است. فیروز بهرام‌ از آبادی‌های‌ کهن‌ است‌ که‌ بنای‌ آن‌ را به‌ فیروز ساسانی‌ نسبت‌ داده‌، آن‌ را به‌ نامهای‌ فیروز رام‌ و فیروزبران‌ نامیده‌اند.
سفید تپه گلدسته تپه باستانی ۲کیلومتری جنوب غرب روستا تاریخی – اسلامی
همچنین تپه باستانی «چیچکلو»، از آثار دوران اسلامی _ تاریخی، و تپه باستانی «نظام آباد»، «تپه سفید گلدسته»، از آثار اسلامی «امامزاده طاهر» و «امامزاده عباس چهار دانگه» که هر دو از آثار دوره صفویه بوده و در ۲ کیلومتری جنوب غربی روستای چهاردانگه قرار دارد. «یخچال علی آباد یا احمد مستوفی» هم از آثار دوره قاجار از جمله دیگر این آثار است.
رزم آرا نوشته است:
گلدسته: ده جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . ۱۵ کیلومتری باختر شهر ری و هفت کیلومتری شمال راه شوسه رباط کریم. در جلگه- معتدل- سکنه ۴۲۵- شیعه- فارسی.
قنات در بهار از سیلاب رود کن- غلات، صیفی، باغات، چغندرقند- شغل زراعت- دبستان دارد- راه از طریق ایستگاه تپه سفید ماشین‌رو است.
روستای گلدسته در جنوب غرب شهر تهران قرار گرفته است بافت غالب در این روستا مسکونی میباشد. در حال حاضر این روستا در حال تبدیل به شهرکی بزرگ (نقطه جمعیتی)است با جمعیت در حدود ۲۸۰۰۰ نفر. متولی امور شهری در این شهرک ، شهرداری تهران – منطقه ۱۸ – ناحیه ۷ میباشد. دارای آب و های بسیار معتدل و خاک حاصلخیزی میباشد که شرایط عمل آمدن بهترین میوهای سر تاسر ایران را دراین محدوده فراهم آورده است.
تپه سفید گلدسته مربوط به دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان اسلامشهر، بخش چهار دانگه، روستای گلدسته واقع شده و این اثر در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۱۰۸۰۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
محوطه باستانی فیروز بهرام . یخچال علی آباد (روستای احمد آباد مستوفی . قاجار ) . قلعه اربابی . بقایای توچال و آسیاب روستای جعفرآباد جنگل (قاجار ) . امامزاده محمد . امامزاده زکریا . امامزاده اسماعیل . امامزاده عباس . امامزاده طاهر و امامزاده علی اکبر . تپه قائمیه . تپه مهران آباد . تپه واوان . تپه ده عباس . تپه علی آباد تپانچه . تپه چیچکلو . تپه نطام آباد . تپه سفید گلدسته از مناطق گردشگری اسلامشهر است که تپه های باستانی زیادی دارد .
یخچال قدیمی علی آباد مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان اسلامشهر، روستای علی آباد (احمد آباد مستوفی) واقع شده و این اثر در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۱۰۸۰۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
گفتنی است روستای علی آباد تپانچه دارای قدمتی درخور توجه است و با داشتن عمارت های رعیتی و اربابی، قلعه روستایی و یخچال قدیمی، بستر مساعدی برای تبدیل شدن به یک منطقه گردشگری فراهم شده است.
۱۳۹۱ جمعه ۸ دی [۱۲/۲۸/۲۰۱۲] / یخچال های تاریخی اسلامشهر هنوز استوارند
خبرگزاری میراث فرهنگی _گروه میراث فرهنگی_ یخچال های تاریخی اسلامشهر که سال هاست بدون برنامه ریزی در دل تراکم شهری رها شده اند ، به گفته کارشناسان میراث فرهنگی هنوز سالم مانده و در صورت مرمت های اصولی می توانند کاربری تازه ای مطابق با معیارهای میراث پیدا کنند.
“محسن باقری”، رییس دفتر میراث فرهنگی و گردشگری رباط کریم و اسلامشهر با بیان این مطلب به میراث خبر گفت: « یخچال های تاریخی ترشوند ، علی آباد و جعفرآباد اسلامشهر از جمله آثار تاریخی به شمار می روند که به رغم سال ها انزوا و بی توجهی مسئولان مربوطه همچنان در دل تاریخ پایدار مانده اند و می توانند در صورت مرمت بخشی از نحوه زندگی گذشتگان را زنده کنند .»
وی افزود :« این بناهای تاریخی در صورتی که مرمت شوند و مورد توجه قرار گیرند ،می توانند بر اساس ضوابط و معیارهای تایید شده میراث فرهنگی تغییر کاربری دهند و روحی تازه در پیکر پیرشان دمیده شود».
یخچال قاجاری علی آباد که در فهرست آثار ملی نیز جای دارد ، در حال حاضر در ملکی خصوصی واقع شده که به گفته باقری در صورت همکاری این مالک می توان اقدامات لازم را برای تغییر کاربری آن اجرا کرد و شرایط مناسبی را برای بازدید عمومی علاقه مندان و دوستداران میراث فرهنگی به وجود آورد .
بنابراین عصر صفوی را می توان دوران طلایی احداث کاروانسرا ها در ایران دانست. البته در ایران محل ساخت کاروانسرا تنها به جاده ها محدود نبود و در اکثر قریب به اتفاق شهرها نیز کاروانسراهایی برای استقبال از کارونهایی که وارد شهر می شدند ساخته می شد. در بافت شهرهای قدیم کاروانسرا به همراه حمام، مسجد و بازارچه از عناصر مشترکی بود که در بیشتر محلات یافت می شد. در واقع، وجود این عناصر چهارگانه به محلات شهرهای ایرانی هویت ویژه و پر اهمیت می بخشید و به همین دلیل نیز صاحبان و سازندگان این بناها تلاش می کردند در معماری آنها از نهایت هنر و خلاقیت بهره ببرند. تهران به عنوان پایتخت ایران نیز از بدو انتخاب به عنوان مرکز کشور به یکی از اصلی ترین و بزرگترین محل تردد کاروان ها و تاجران و بازرگانان بود، وقتی اولین سرشماری در شهر تهران انجام گرفت مساحت تهران تقریبا ۵ کیلومتر بود و این شهر به پنج محله ارگ، عودلاجان، چال میدان، سنگلج و بازار تقسیم شده بود همه محلات خارج از شهر نیز به عنوان یک محله در نظر گرفته شده است. مطابق همین آمارگیری که در سال ۱۲۶۴ هجری خورشیدی برگزار شد شهر تهران دارای ۱۳۰ باب کاروانسرا برای خدمات رسانی به کاروان های وارد شده به پایتخت داشت. بخش عمده ای از این کاروان ها متعلق به تجار و بازرگانانی بود که از شهرها و و حتی کشورهای مختلف همسایه کالاهایی را برای فروش به بازار تهران می آورده و در عوض آن نیز هنگام برگشت کالاهای دیگری را به شهرهای محل زندگی خود می بردند. علاوه بر این بر اساس نتایج آن سرشماری شهر تهران ۴۷ مسجد، ۳۵ مدرسه ، ۳۴ تکیه ، ۱۷۰ نانوایی، ۱۹۰ حمام عمومی ، ۲۰ سرداب ، ۷۰ کوره پزخانه و ۲۷۷ اصطبل داشت، حالا با گذشت ۱۲۶ سال از آن تاریخ در روند توسعه شهر تهران نه از آن محله ها اثری مانده است و نه از این بناهای تاریخی، بخشی از آنها نیز که همچنان باقی مانده است تحت عنوان بافت فرسوده شناخته می شود و محل تجمع معتادان و افراد ولگرد است. شهرداری تهران به عنوان متولی شهر نیز در هر روزه بخش هایی از این بافت تاریخی را تحت عناوینی همچون نوسازی و مقاوم سازی تخریب کرده و جای آن ساختمان های نوساز بنا می گذارد.

ردیف نام محوطه توضیحات
۱ تپه باستانی واوان دوران تاریخی تا آل‌بویه
۲ تپه باستانی مافین‌آباد هزاره پنج قبل از میلاد
۳ یخچال ترشنبه قاجار
۴ امامزاده محمد(ع) بنای خشتی از دوران قاجار
۵ امامزاده اسماعیل(ع) بناری آجری دوره صفویه
۶ یخچال علی‌آباد آثار دوره خشتی صفویه

1565645762 89789

شکار در اطراف تهران تا پیش از پایتختی اش در اختیار عموم مردم بود، گو اینکه پادشاهان حکومت های قبل از قاجاریه هم بدان توجه داشته اند. از آن جمله یکی از توجهات شاه طهماسب در احداث حصار تهران همین امر شکار در اینجا بوده است، ولی پس از استقرار شاهان قجر در این شهر تمامی اطراف تهران آن روز که همان حصار صفوی و بعد حصار ناصری بود، به شکارگاه های سلطنتی تبدیل گشت و بدین ترتیب شکار در این مناطق از اختیار مردم عام خارج شد.
بدیهی است خارج از حصار که بیابان بود، زیستگاه وحوش به شمار می رفت و چه بسا تهرانی ها به محض خروج از دروازه ها با خرگوش، آهو و… و به تبع آنها درندگانی چون پلنگ، گرگ، شغال و کفتار و… روبرو می گشتند و از این روست که در تهران قدیم ایام نه چندان دور دوشان تپه، فرح آباد، مسگرآباد، سلطنت آباد، دولاب، سرخه حصار، ولنجک، آبادی های شمیران، جاجرود، شهرستانک، ورامین، فیروز بهرام، کن، سولقان و… همگی شکارگاه های سلطنتی به شمار می رفتند و نام این نقاط در اسناد قاجاری در سخن از شکار بارها به میان آمده است.
چنانچه سفرنامه های مادام کارلاسرنا، لیدی شیل، دکتر پولاک، دکتر فودریه، ناصرالدین شاه و غیره و نیز آثار قلمی اعتمادالسلطنه، معیرالممالک و دیگران را تورق می نماییم، حیواناتی که در خارج حصار تهران یعنی پهنه تهران بزرگ کنونی یافت می شد و شکارچیان به صید آنها دست می زدند، عبارت بودند از:
بز کوهی، قوچ وحشی، آهو، خرگوش، گورخر، کبک، تیهو، پلوه )پرنده حلال گوشت(، مرغ ماهیخوار، یوزپلنگ، خرس دماوندی، هو بره، باقرقره، چاخرق )پرنده حلال گوشت(، کل، بز، تکه، دراج، روباه و دله، قزقون )پرنده حلال گوشت(، بلدرچین، سمور، کرکس و چارکر.
شیوه شکار در ایران از گذشته های دور وجه غالبش تیراندازی سواره و یا پیاده و مستقر بوده است که این خود مایه تعجب و تحسین اروپاییان بوده است و آنان از مهارت ایرانیان در تیراندازی و کشتن شکار هنگام سواری یاد کرده اند، ولی طریق دیگری هم از ایام دور مورد استفاده بوده و آن هم صید آهو با سگ تازی و یا پرندگان به وسیله قوش و دیگر پرندگان شکاری نظیر شنقار بوده است.
در تهران قدیم افرادی بودند که حرفه آنها تربیت پرندگان شکاری بود که به ایشان قوش ساز می گفتند، از آن جمله اند تیمور میرزاپسر، فرمانفرما و دو پسرش عالم شاه میرزا و مسرورالسلطنه که به همین سبب بسیار مورد توجه ناصرالدین شاه قرار داشتند.
محمدحسن خان اعتماد السلطنه هم از عزیمت ناصرالدین شاه به شکارگاه‌های آبادی کن و سولقان در «مرآت البلدان» یاد کرده است.

مهاجراستیل پدرصنعت تقطیرایران

دیدگاهتان را بنویسید